من نیکا رو زیاد بیرون نمیبرم یعنی خودم زیاد بیرون نمیرم اگرم بیرون کار داشته باشم بچه رو پیش مامان میذارم تا اذیت نشه دخترم خیلی دلش میخواست سوار اتوبوس بشه هر وقت از کنار یک اتوبوس رد میشدیم میگفت میشه سوار بشیم .... خلاصه بالاخره قسمت شد و نیکا خانم سوار اتوبوس شدن چشمتون روز بد نبینه انقدر با خوشحالی جیغ کشید که آبرو برام نمونده ......................... ههههههههههههههههه درش باز شد ...............مامان اتوبوسه ................ مردم هم کلی خندیدن منم نامردی نکردم کلی ایستگاه نشستم تا بچم عقده ای نشه آوردمش خونه داشت از خستگی غش میکرد حالا چی بهم بگه خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامان چرا منو بردی بیرون خست...